به گزارش تسریر، سقط جنین از بین بردن بافت حاملگی، جنین و جفت از رحم است. البته پزشکان اصطلاحات جنین و جفت را بعد از هشت هفته بارداری استفاده میکنند. در دین اسلام و قوانین جمهوری اسلامی ایران، سقط جنین تنها برای زمان پایان دادن به حاملگیهای خطرناک (حاملگیای که تهدیدی برای سلامت مادر باشد) یا برای پایان دادن به بارداری وقتی آزمایشات نشان میدهد که جنین غیر طبیعی است، مجوز داده میشود که این اتفاق اغلب در ۱۲ هفته اول بارداری انجام میشود.
پروفسور اکبری معاون سابق وزیر بهداشت در مصاحبهای با روزنامه جوان در تاریخ آذرماه ۱۴۰۰ گفته است: «ازنظر بینالمللی حتماً دیدهاید که ما چقدر پز مسائل بینالمللی و همکاری با سازمان جهانی بهداشت را میدهیم. بنده سالیان متمادی مشاور سازمان جهانی بهداشت بودهام. در همه سازمانهای بینالمللی سیاستها غالباً از سوی عده دیگری تعیین میشود بنابراین همیشه باید دقت بسیاری خرج داد.
در سال ۲۰۱۹ مطالعهای در ایران برای ۶۵۳ نفر انجام شد. حاملگیهای بین ۱۱ تا ۱۳ هفته بهعلاوه شش روز غربالگری شدند. سن در این مطالعه سن قید نشده یعنی از ۱۸ تا بالای ۴۰ ساله وارد مطالعه شدهاند. ۱۳ نفر کشته (سقط) و ۵۳ مورد ایجاد معلولیت داشتهاند که بسیاری از آن بر اثر روند دخالتهای آمنیو سنتز و غربالگری معلول شدهاند و خیلی چیزهایی که در این فرآیندها اتفاق میافتد. وقتی حرف از سازمان بهداشت جهانی میشود یعنی ورود تفکرات و دستورات افرادی غیر از ایرانیان به سامانه عملکردی کشور. در همه این برنامهها آمریکا حضور دارد.
به گزارش قدس آنلاین در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۱: «حدود یک میلیون و ۳۰۰ هزار جنین در سال سقط میشوند، پروفسور اکبری میگوید: «یکی گروه سقط طبی است که گروه استانداردی هستند و با مؤلفههای طبی فرمان سقط میگیرند. گروه دیگر، سقط خود به خودی میگوئیم که افرادی هستند به دلیل بیماریهای هورمونی معمولاً امکان ادامه باروری ندارند و خیلی قابلپیشگیری نیستند. گروه سوم، سقط عمدی هستند. سقط عمدی یا جنایی نزدیک به یک سوم کل سقطها را تشکیل میدهد و ما در سال حدود ۵۳۰ هزار سقط عمدی داریم.»
از نگاه وی حتی سقط خود به خودی که ۴۴ درصد سقطها را تشکیل میدهد هم خیلی رقم بالاتری از استاندارد دنیا و حداقل دو برابر است که این نشان میدهد تعدادی که ما آن را سقط خود به خودی قلمداد میکنیم، خود به خودی نیستند، بلکه تحریک به سقط شدند و بعد با نشانههایی از سقط خود به خودی به مراکز مراجعه میکنند. اکبری سقط جنین را بعد از نرخ باروری، دومین عامل مؤثر بر مسئله کاهش جمعیت میداند.
۵۳۰ هزار جنین در کشور پیش از تولد به قتل میرسند! بدیهی است اگر این جنینها فرصت تولد پیدا کنند، میتوانند آمارهای جمعیتی کشور را جابهجا و اصلاح کنند، اما سقط جنینهای غیر قانونی که برخی با تهیه دارو از بازار سیاه و برخی در مراکز زیرزمینی انجام میشود، تنها دارای تبعات منفی اجتماعی نیست، بلکه این مسئله برای خود زنانی که اقدام به سقط جنین میکنند هم تبعات گستردهای دارد. طبق آمارها سقط جنین غیر قانونی در ۵ درصد مادران باعث مرگ، در ۲۰ درصد مادران باعث معلولیت و در برخی از موارد باعث برداشته شدن کامل رحم میشود و البته پیامدها و عوارض بسیار متعدد روحی و روانی که گریبانگیر مادر و حتی پدر میشود. این در حالی است که ایران هم یکی از کشورهایی است که برای سقط جنین جز در موارد پزشکی محدودیتهای شرعی و قانونی دارد. حالا باید دید با قانون جوانی جمعیت و ورود قوه قضائیه به اجرای این قانون، آیا بساط سقط جنین غیرقانونی برچیده خواهد شد؟»
دلایل سقط جنین
«یکی از مسائل مهم و مرتبط با مسئله سقط جنین در ایران این است که نگاه افراد جامعه به کسی که در موضع سقط جنینش قرار گرفته، از این زاویه است که فرزند در شکمش را از طریق نامشروع باردار شده است. در حالی که این مسئله در میدانها مشاهده نشده و چه بسا دلایل سقط در مراکز غیرقانونی که از طریقی (غیر از آمار انتشار یافته از مراکز معتبر) اطلاعات جمعآوری کردهایم به ما میگوید: «بیشترین سقطهای غیرقانونی برای بارداری سوم در یک خانواده کاملاً سالم است. برخی خانوادهها در مواجهه با سومین بارداری مخالفت میکنند و برای سقط اقدام میکنند.» اینها صحبتهای یک پژوهشگر حوزه سقط جنین در ایران است. او به خبرنگار مهر گفت: «بر خلاف تصور جامعه ما که فکر میکنند آمار سقط بالا بیشتر برای بارداریهای نامشروع است، اتفاقاً این آمار برای خانوادههایی است که در مرتبه سوم بارداری فرزند خود را نمیخواهند. به دلایل معلوم آمار دقیقی از این موضوع در دسترس نیست، اما در مواردی که طی مدت زمان پژوهشم به صورت مستقیم با آنها برخورد داشتم طی ۵-۶ سال گذشته، ۷۰% سقطها، فرزند سوم یک خانواده سالم بوده است. ۲۰% بارداری در دوران عقد بوده و باقی آمار هم به دلایلی همچون فرزند اول و ششم و هفتم و درصد کمی هم حاصل ارتباط نامشروع و…
این فعال حوزه سقط جنین میگفت: «خانوادهای داشتیم که پدر معلولیت جسمی داشت و برای فرزند سومشان اقدام به سقط کرده بودند. خانم در منزل کارهای هنری خود را میفروخت. میگفت: «همسرم عصبی است و اگر فرزند سوم را بیاورم تحمل فشار عصبی را ندارد.» با تلاش گروهی چند تن، خانم از تصمیمش منصرف شد اما آقا حتی در ماه ۸ و ۹ هم خانم را خیلی اذیت کرد و میگفت باید سقط میکرد. ولی الان که فرزندشان یک سال و چندماهه است چنان قربان صدقه این بچه میروند که حد ندارد. پدر این بچه الان بعد از گذشت بیش از یک سال از تولد این کودک میگوید: «فرزند سوم من چیز دیگری است» هر بار با این پدر صحبت میکنیم اسم فرزند سومش را به گونهای میآورد که محبتش نسبت به او را میفهماند. میگوید: «حضور این بچه در زندگی من موجب رونق کارم شد. حال و هوای خانه را عوض کرد و شادی را به خانه ما برگرداند.»
حرف از نفوذ نظریات آمریکا در برنامههای سازمان جهانی که به کشور ما هم ابلاغ شده است که به میان آمد. بعد از مرور اجمالی از شرایط سقط جنین در ایران خوب است وقایع اخیر «مهد آزادی» را نیز کمی مرور کنیم. ایالات متحده آمریکا! که ۵۰ سال است سقط جنین در آن آزاد است و مراکز قانونی به صورت آزادانه با حضور مادر باردار و اعلام اختیاری ختم بارداری اقدام به کشتن جنین در شکم مادر میکردند.
در آمریکا چه خبر است؟
دیوان عالی آمریکا روز جمعه ۲۴ ژوئن (۳ تیر) حکمی را صادر کرد که بر مبنای آن، زنان آمریکایی حق قانونی سقط جنین را از دست دادند! این خبری بود که روز جمعه صدای اعتراض بسیاری را بلند کرد. از آنجا که در جوامع مختلف، تغییرات در ابتدا همیشه با مخالفتهایی روبهرو میشود این اعتراضات در نگاه اول مطلبی طبیعی است. مخصوصاً اینکه این قانون مستقیماً با آزادی جنسی رابطه دارد و آن را محدود میکند. خوب است در این میان مروری داشته باشیم به تاریخچهای از تصویب قانونی که چند روز پیش لغو آن به رسمیت شناخته شد.
همه چیز از اوایل دهه شصت میلادی شروع شد
اواخر دهه شصت میلادی بود که زمزمههایی در بین مردم راه افتاده بود و پایههای روابط خانواده را نشانه گرفت. تغییراتی که در رفتارهای انسانها رخ داده بود صحنههای جدیدی را به جامعه نمایان میکرد. تا قبل از این روابط بین خانم و آقا تنها محدود به تعریف «خانواده» میشد. فرزندآوری هم تنها با همین قالب در جامعه ارائه میشد. اما از این سالها به بعد دیگر مطالبات جدید و گفتگوهای نامتعارفی در میان جوانها دیده میشد. روابطی که منجر به بارداری میشد دیگر منحصر به محدوده خانواده نبود. حضور یک فرزند در این میان برای مادر و پدرش در ادامه رابطه دردسرساز بود. و این پدر و مادر نمیخواستند زیر بار این دردسر بروند.
شروع دهه شصت اعلام نظریههای چند تن از کارشناسان و پژوهشگران مسائل جنسی، با پشتیبانی برخی نهادها و انتشار مطالب در رسانهها همراه شد که جامعه آن روز آمریکا انقلاب بزرگی را تجربه کرد. این انقلاب همزمان شده بود با آزادیِ استفاده از مشروبات الکلی، روابط نامشروع، پوشش و حتی محتواهایی مثل فیلمهای سینمایی. تا قبل از دهه شصت فیلمهایی که محتوایی منافی اصول اخلاقی در خانواده داشتند، سانسور میشد و یا حتی اجازه انتشار پیدا نمیکرد.
به مرور تجمعات اعتراض آمیز شکل بزرگتری به خود گرفت و مردم آمریکا در این تظاهرات، درخواست مالکیت تصمیم سقط جنین برای خود شخص را خواستار بودند. حاضرین در این تجمعات تصمیم سقط جنین را یک تصمیم برای بدن خود زن میدانستند، آزاد گذاشتن این عمل را به صورت قانونی از دولت آمریکا میخواستند.
جرقه بزرگتر زمانی حاصل شد که یکی از مجریان تلویزیون آمریکا برای سقط جنین که حاصل رابطه خارج از خانواده بود مجبور شد به سوئد مسافرت کند و بعد از بازگشتش به آمریکا صدای اعتراضش را به گوش مردم رساند. او با این عنوان اعتراضش را آغاز کرد: «روزنامههای اروپا کشور ما را با عنوان «عقب مانده» خطاب میکنند.»
موج اعتراضی کوچک این مجری تبدیل به اعتراضات خیابانی و تجمعهای بزرگ شد. «سارا ودینگتون» و «لیندا کافی» دو وکیل فعال در حوزه حقوق زنان کمپینی را رسماً برای مقابله با قانون ممنوعیت سقط جنین راهاندازی کردند. در این فرایند هم از یک زن بهعنوان نماد کمپین خود نام بردند به نام «جین رو». جین از زنانی بود که برای سقط جنین خودش نمیخواست زیر بار مراکز زیرزمینی سقط جنین برود و برای اجرای قانونی آن در کشور دیگری هم از نظر مالی امکان مسافرت نداشت. پس بهانه شروع اعتراضات به صورت جدی فراهم شد.
«جین رو» شکایت خود را به دادگاه عالی آمریکا میبرد و طبق انتظار از این دادگاه پاسخی دریافت نمیکند و شکایت او رد میشود. البته که همزمان با بازتاب اعتراضات و تظاهرات در رسانهها، سر و صداهایی از قشر دیگری هم به گوش میرسید. گروه دوم بر این نظر بودند که جنین مورد بحث بیگناه است و نباید مورد تعرض قرار گیرد. پس طرفدار «زندگی» بودند. اینجا بود که حکومت آمریکا طی مدت زمان نسبتاً کوتاهی درگیری دو گروه پر سر و صدا را شاهد بود. طرفداران «انتخاب» که هواداران جین رو هستند و تقاضای قانونی شدن سقط جنین را داشتند و طرفداران «زندگی» گروه طرفداران وِید بودند. دعوا بین رو و وید بالا گرفت و حکومت آمریکا مجبور به ورود شد.
سال ۱۹۷۳ «دیوان عالی آمریکا» تصمیم پرچالشی را میگیرد. تصمیمی برای بچههایی که هنوز داخل بدن مادرشان زندگی میکنند. جایگاه این دیوان در حدی بالاست که تصویب یک قانون توسط آن، بلااستثنا باید اجرایی شود. ۲۲ ژانویه ۱۹۷۳ دیوان عالی نظر خود را ارائه کرد. «سقط جنین تا قبل از ماه ششم بارداری قانونی شد!»
اجرایی شدن این قانون علاوه بر اینکه صدای طرفداران زندگی را بلند کرده بود، عاملی برای تشدید تصمیم به سقط در این کشور شد. هنوز ۶ سال از این قانون نگذشته بود که شمار موارد سقط در یک سال دو برابر شد. دیوان عالی آمریکا به این نکته دقت نکرده بود که این قانون را برای کنترل بارداریهای ناخواسته قانون وضع کرده، حال آنکه به واسطه این قانون میزان روابط خارج از خانواده بیشتر شد. تا جایی که در بین مراجعین برای سقط جنین دختر ۱۳ ساله هم دیده میشد. در بین اسناد که جستجو کنیم آمارهای بین سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ به طور متوسط سالانه یک میلیون سقط در آمریکا اتفاق افتاده است.
شرکتهای مختلفی به جهت سود اقتصادی خوب و استقبال بینظیر مردم و مخصوصاً به دلیل طرفداری سلبریتیهای آمریکا از سقط جنین، به صورت رسمی وارد تجارتی به نام «سسقط جنین» شدند. در این بین یکی از پرشعبهترین و فعالترین مؤسسههای سقط جنین که تا قبل از آن هم در مسیر آموزشهای پیشگیری از بارداری کار میکرد، وارد میدان شد و به صورت قانونی، در دسترس و مطلوب مشتریان خود این عمل را انجام میداد. «پلند پرنتهود» در مدت کوتاهی یکی از بزرگترین شرکتهای سقط جنین دنیا تبدیل شد در حالی که بیش از نیمی از سقط جنینهای آمریکا را این شرکت انجام میداد.
روز به روز به متقاضیان سقط در این مؤسسات افزوده میشد و روز به روز به مخالفان سقط. مخالفان این حرکت قانونی شده، در مقابل مراکز سقط تجمع میکردند و با تکرار و تفهیم جملاتی همچون: «زندگی را جشن بگیرید.»، «شما دارید بچههایتان را میکشید.»، «قتل، قتل است، کوچک و بزرگ هم ندارد.»، «شما فرزندتان را مثل زباله دور میریزید.» و «ما چطور میتوانیم به خدا اعتقاد داشته باشیم در حالیکه هر سال یک و نیم میلیون بچه را قطعه قطعه میکنیم؟» به مراجعین و کارمندان این مراکز، تلاش میکنند ایشان را از این کار منصرف کنند.
جالب آنجا بود که در طیف مقابل علناً در پاسخ به این جملات گفته میشد که «شما به ما حرف از خدا می زنید در حالیکه ما اصلاً اعتقادی به خدا نداریم.»
در دهه هشتاد سقط جنین به حدی رواج مییابد که مردم برخی از متخصصین را به «متخصص سقط» میشناختند. تظاهرات علیه قانون مذکور ادامه پیدا میکند و گروه طرفدار انتخاب نیز از نگرانی اینکه دیوان عالی این قانون را لغو کند و سقط مجدداً غیر قانونی شود، روز به روز به فعالیتهای خیابانی و تعداد مشترکین خود میافزودند. این نکته که سلبریتیها، آنهم سلبریتیهایی که بین مردم نفوذ دارند، هم از رهبران این طیف بودند باعث بیشتر بودن طرفداران «انتخاب» میشد.
صدای جین شنیده شد
در میان این هیاهو برای مردمی که یک عمر صدای اعتراض به تجاوز به «جین رو» را فریاد میزدند، فرصتی برای شنیدن داستان از زبان خودش پیش آمد. رو که سالها بهعنوان نماد این کمپین در همه جا به اعتراض به قانونی نبودن سقط جنین برخاسته بود، در یک مصاحبه تصویری در پاسخ به گزارشگر که پرسیده بود: «آیا جنینی که آن را باردار بودی، حاصل یک تجاوز بود؟» گفت: «نه! من مورد تجاوز قرار نگرفتم.» انتشار این فیلم برای طرفداران انتخاب شوک بزرگی بود. کسانی که یک عمر فریاد میزدند که سقط جنین ناخواسته باید قانونی شود، متوجه شدند که تاکنون برای تابوتی گریه میکردند که مردهای در آن نبوده است.
حالا گروه جدیدی هم در میدان وارد شده با نام «عملیات نجات». گروهی به رهبری «فیلیپ بنهام» که در راه مقابله با قانونی بودن سقط جنین قدم برمیداشت.
تیر خلاص
اواخر دهه نود «جین رو» مردم آمریکا را دچار شوک بزرگتری میکند. شوکی که انقلاب جدیدی در پی دارد. همین سوژهای که باعث قانونی شدن سقط جنین شد، به طرفداران زندگی پیوست. رسانههای امریکایی پیوستن «جین رو» را به جنبش ضد سقط با این عنوان اعلام کرد: «نورما مکروی (که با نام مستعار «جین رو» شناخته شده بود) عضو گروه پیشروی ضد سقط و دیندار شد!» جالبتر آنکه مکروی یا همان «رو» بعد از این اتفاق از احساس خود اینطور حرف میزد: «آنها مرا تقویت میکنند و من احساس میکنم تازه از زن بودنم حس خوبی دارم. تابه حال نداشتم. از انسان بودنم حس خوبی نداشتم.» در مصاحبه دیگری گفت: «من این کار را برای کسی انجام ندادم و این کار برای خودم بوده. دیگر اجازه نمیدهم از من سو استفاده شود.»
یکی از شعب مؤسسه «پلند پرنتهود» شعبه تگزاس بود که «ابی جانسون» مدیر آن بود. در یکی از روزهای عادی برای یک کار غیر روتین، جانسون وارد اتاق عمل میشود و صحنه خاصی را از مانیتور سونوگرافی می بیند. توصیف این صحنه به صورت کامل راحت نیست ولی مختصرش این است که: «هنگام تلاش کادر کلینیک در حین انجام فرایند سقط برای درگیر شدن جسم کودک با ابزار مخصوص سقط که با فشار به او میخواست آسیب بزند، جنین از این ابزار دور میشود و فرار میکند. اما با قدرتی که ساکشن (دستگاه سقط) دارد نمیتواند مقابله کند و تکه تکه شدن و مکش و در نتیجه خروج کامل جنین از رحم مادر اتفاق میافتد.
دیدن این صحنه برای اَبی نقطه عطف زندگی بود. در دیدن این صحنه تلنگری برای او رخ داد که با خود تکرار میکرد: «از ساکشن فرار میکرد! از ساکشن فرار میکرد!» ابی در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: «از ما سوال میپرسیدند که آیا جنین درد را میفهمد؟ و ما همیشه پاسخی را میگفتیم که به ما بخشنامه کرده بودند: «نه، جنین تا ۲۸ هفتگی هیچ چیز را حس نمیکند. یک روز داشتم به این پاسخ فکر میکردم که داخل اتاق عمل رفتم و دیدم جنین انگار دارد از دستگاه فرار میکند. انگار از اتفاقی که برایش میافتاد میترسید و میخواست دور شود.»
تخلفات
بعد از مدتی ابی جانسون برخی از تخلفات مؤسسه پلند پرنتهود را افشا کرد. تخلفاتی که او به این دلیل از آنها باخبر بود که مدیر یکی از شعب این مؤسسه بود. به مرور با جستجوهای بیشتر، مطالب عمیقتر و فساد بیشتری از این مؤسسه لو رفت و پرده از سوءاستفادههای مؤسسه از جسد جنینها برداشته شد. استفاده از اجزا باقیمانده بدن بیجان بچههای سقط شده و خرید و فروش غیرقانونی آنها به شرکتهای تولید لوازم آرایشی و بهداشتی از مهمترین آنها بود.
تخلف دیگر این شرکت هم حرف نزدن از تبعات سقط جنین برای سلامتی مادر است. از جمله اینکه مادری که ده سقط ناخواسته و مکرر داشته به دلیل سقط ارادی اولین کودک خود و یا آسیبهای روانیای که میتواند داشته باشد.
به مرور آسیبهای بیشتری از سقطهای زیاد در جامعه یافت میشد. به گفته یک پزشک کانادایی: «نوزادان زیادی بعد از تزریق دارو و یا انجام پروسه سقط، زنده به دنیا میآیند. اما در بین آمار میتوان گفت که در کانادا از هر ۲۰۰۰ سقط جنین حدود ۵۰۰ جنین زنده به دنیا میآیند. این آسیب مهمی است که سقط جنینهای بیبرنامه موجب بیمسئولیتی در افراد و بیتفاوتی نسبت به جان انسانها شده در حدی که یک جنین که قرار بود سقط شود، در دستشویی مرکز سقط به دنیا آمد و مادرش به پلیس زنگ زد. اما مسئولین کلینیک نگذاشتند پلیس به محل برود و ۱۱ دقیقه بعد نوزاد فوت کرد. زنده بودن جنینی دیگر که در هفته ۲۸ ام بوده و بعد از تلاش برای سقط و بی تفاوتی کادر کلینیک و رها کردن این بچه در بین زبالههای باقیمانده از سقط توجه مرا به خود جلب کرد. چه بسیارند نوزادانی که از فرایند سخت سقط جنین جان سالم به در بردند اما توسط کادر کلینیک داخل نایلون قرار داده میشوند و به زبالهها ریخته میشوند. ما برای کنترل این اتفاقات تلخ و غیرانسانی نیاز به قانون داریم!»
اتفاقی که بعد از خواندن این مطالب تلخ، کام خواننده را شیرین میکند این است که در آن زمان هیچکس متوجه نشد اما نورما مکروی (جین رو) هیچگاه فرزند خودش را سقط نکرد و تا آخرین لحظات عمر خود از خوشحالی ِداشتن فرزندش خدا را شکر میکرد.
نقض قانون
قانون آزادی سقط جنین در آمریکا عمر زیادی نداشت. ۵۰ سال بعد از گذشت تصویب این قانون، یعنی جمعه گذشته، دیوان عالی آمریکا به ممنوعیت این کار رأی داد. سپتامبر ۲۰۲۱، مأمور ارشد حقوقی میسیسیپی با برنامه هفتگی پرو-لایف، برنامه تلویزیونی کاتولیکها که فعالان ضد سقط جنین را پوشش ویژه میدهد، مصاحبه کرد.
دادستان کل میسیسیپی آمده بود تا جشن بگیرد. دیوان عالی ایالات متحده به تازگی تاریخ رسیدگی به اعتراض ایالت او به قانون «رو در برابر وید» را اعلام کرده بود. همان قانونی که از سال ۱۹۷۳ نزدیک به ۵۰ سال است که در سراسر کشور دسترسی زنان به سقط جنین را تضمین کرده است.
این پرونده، «دابز در برابر سازمان بهداشت زنان جکسون»، حول قانونی در میسیسیپی میگردد که سقط جنین را بعد از هفته پانزدهم بارداری ممنوع میکند، حتی در موارد تجاوز جنسی.
او در برنامه هفتگی پرو-لایف گفت: «پنجاه سال پیش، زنان شاغل را مجبور به انتخاب میکردند. حالا دیگر مجبور نیستید. این گزینه را در زندگی دارید که واقعاً به رؤیاها و اهداف خود برسید و فرزندانی زیبا هم داشته باشید. قانون «رو در برابر وید» زنان را به این باور رسانده است که باید انتخاب کنند: خانواده یا شغل، نه هر دو!»
خانم فیچ سال گذشته در طی یک مصاحبه تلویزیونی گفت در دنیای بدون «رو در برابر وید»، «جان نوزادها حفظ خواهد شد» و مادران «فرصتی خواهند داشت که واقعاً جهت زندگی خود را تغییر دهند. آنها تمام این فرصتهای جدید و متفاوت را که ۵۰ سال پیش نداشتند، حالا دارند».
فعالان و حامیان حق سقط جنین خانم فیچ را به استفاده از زبان فمینیستی برای پوشاندن یک سیاست ذاتاً ضد زن متهم کردهاند.
خانم فیچ در گزارش اولیهای که به دیوان عالی ارائه شد، از «پیشرفتهای سیاستی گسترده که اکنون تلاش برای دستیابی کامل زنان به شغل و خانواده را ترویج میکند» نوشت.
بازتاب در رسانه
نیویورک تایمز روز سهشنبه هفتم تیرماه در بخشی از گزارشی از «میچ اسمیت» و «هاوبلر» از روایات افراد مختلفی که در معرض این انتخاب بودهاند، آورده: «سینتیا لوون، کارگردان «Battleground» به من گفت که از «استراتژی فعالان برای ورود به محیطها و مکانها، آنلاین و آفلاین، که در آن افراد جوان و معمولاً طرفدار انتخاب هستند» و تلاش برای ایجاد «تردید» شگفت زده شده است.»
در گزارش دیگری از همین روزنامه به نوشته آنا بکر که در روز سهشنبه ۷ تیر ۱۴۰۱ منتشر شده از افراد مختلفی روایاتی نقل شده و در مورد سقط و عوارض آن و قانون ممنوعیت سقط مصوب جدید در آمریکا پرسیده شده است که در آن آمده:
«من و همسرم وقتی متوجه نتیجه آزمایش بارداری شدیم و باهم صحبت کردیم و فکر کردیم که این انتخابمان است که او را نداشته باشیم. اما بعد از مراجعه به مشاور، به این نتیجه رسیدیم که اگر او را نخواهیم و تصمیم به سقط بگیریم، خودخواهی کردهایم. پس از تصمیم سقط منصرف شدیم.»
و در بخش دیگر آمده:
«من بعد از اینکه فهمیدم باردار هستم بشدت خجالت کشیدم. همسرم میگفت ما با وجود دو بچه دیگر این بچه را نمیتوانیم نگهداریم و برای فراهم کردن شرایط زندگی دچار سختی هستیم. به همین دلیل تصمیم به سقط گرفتیم. لحظهای که دستگاه داخل شکمم را فشار میداد، برای من حس عجیبی بود. من از کار خودم شرمنده بودم و از خودم راضی نبودم.»
و: «زمستان بود و من ۱۶ سالم بود. هیچکس مرا از تصمیم منصرف نکرد در حالی که من از مشاور، راهنمایی خواستم و برای این کار کسی جلوی من را نگرفت. من تمام فانتزیهایم را از دست داده بودم. در بیمارستان بزرگ واشنگتون بودم و پدر و مادرم کاغذ را امضا کردند و من بسیار خجالت زده بودم از این کار. اما قبل از اینکه از من چیزی بپرسند، دستگاه را وصل کردند و کار تمام شد.»
پذیرش اقشار
اما در برابر این قانون جدید، مسائلی هم مطرح شده که مورد توجه قرار گرفته است. طبق گزارشی از ریچارد فاوست و دوستانش که در نیویورک تایمز ۷ تیر ۱۴۰۱ منتشر شده، دغدغه جامعه پزشکان برای تشخیص مرز قانونی بودن سقط جنین و عدم محکومیت آنان در قبال صدور حکم سقط (در شرایط خطر مرگ مادر) نیز باید مورد توجه باشد. وقتی این مطلب در روزنامه ارائه شده است میتوان گفت که عام مردم آمریکا قانون را پذیرفتهاند و البته حضور معترضین را نمیتوان انکار کرد. طبیعتاً قانون آزادی سقط جنین دست افرادی را که خواستار آزادیهای جنسی هستند را میبندد و آنان را محدود میکند.
تدابیر شرکتها
نکته جالب توجه آنکه برخی از شرکتهای امریکایی در برابر تصویب این قانون شرایطی را برای کارمندان خود فراهم میکنند که برای سقط به ایالات دیگر بروند. ش ماری از بزرگترین شرکتهای آمریکایی اعلام کردهاند که این امکان را برای کارکنان خود فراهم میکنند تا به ایالتهایی که هنوز سقط جنین در آنها به صورت قانونی اجرا میشود، سفر کنند. این شرکتهای بزرگ حتی هزینه این سفرها را نیز تقبل میکنند.
کافههای زنجیرهای «استارباکس» و همچنین فروشگاه خرید آنلاین «آمازون» از جمله شرکتهایی هستند که پیشتر نیز در این زمینه، به کارکنان خود وعدههایی داده بودند.
بعد از اعلام حکم دیوان عالی آمریکا مبنی بر ممنوعیت سقط جنین، شرکتهای «والت دیزنی» و «متا» نیز شماری اقدامهای حمایتی را برای کارکنان خود در نظر گرفتهاند تا این افراد از امکان سقط جنین، برخوردار شوند.
سرپوش برای اشتباه ۵۰ ساله
دیوان عالی آمریکا بعد از ۵۰ سال قانون ممنوعیت سقط جنین را به وضع قبل برگردانده است. این اتفاق بعد از مطالعه روی گزارشهای علمی و روایات نقل شده از مراجع رسمی که به صورت مستقیم به آسیبهای جسمی و روحی وارد شده به مردم و فرهنگ و تاریخ این کشور طی این مدت زمان اشاره کرده، افتاده است. حال آنکه قوانین کشور آمریکا بر مبنای مصالح مردم به دست کارشناسانی از خودشان تعیین میشود. باید دید چه شده است که بعد از گذشت ۵۰ سال از اجرای قانون آزادی سقط جنین و با وجود اطلاع از اعتراضات و درخواست مردم آزادیخواه آمریکا، مسئولین این کشور نظر خود را برگرداندهاند و همان ممنوعیت را بر آزادی در موضوع سقط جنین ترجیح دادهاند؟