به گزارش پایگاه خبری تحلیلی تسریر، به نقل از خبرگزاری ایسکانیوز، نشریه گاردین در یکی از گزارشهای خود که حدود چهار ماه پیش منتشر شده، در مورد تاریخچه خواب در انسانها بحث کرده و نوشته: چند دهه است که در تاریخ بشریت کودکان جدا از والدین خود به خواب میروند. در واقع از لحاظ تاریخی، خواب اعضای خانواده با هم یکی از مشخصات یک خانواده یا واحد اجتماعی به شمار میآمد.
متخصصان کودک میگویند که باید جای خواب کودک را از ۶ ماهگی جدا کرد و در این مورد مسائل و راهکارهای بسیاری هم ارائه میدهند، اما به تازگی کارشناسان و متخصصان کودک نظرات مخالفی ارائه میدهند و بحث نورونهای آینهای را وسط میکشند.
پروفسور سارا بلاندن، روانشناس بالینی و رئیس تحقیقات خواب کودکان در دانشگاه مرکزی کوئینزلند و موسس و مدیر مرکز استرالیایی آموزش خواب و کلینیک خواب کودکان، در این گزارش میگوید: سوابق قرون وسطی از عادادت خواب اروپاییها در اوائل قرن پنجم نشان میدهد که خواب یک عمل اجتماعی و جمعی بوده و خوابیدن اعضای خانواده در یک مکان غیرمعمول نبوده است. و در واقع خوابیدن اعضای یک خانواده با یکدیگر و حتی با خانوادههای دیگر اغلب راهی برای افزایش امنیت، حفظ منابع و ایجاد گرما به شمار میرفته است. تعداد کمی از آنها فضاهای خواب مجزا برای اعضای خانواده خود یا مهمانان داشتند. بنابراین، انتخاب همراهان خواب انعکاسی از نحوه روابط و ساختارهای اجتماعی موجود در آن زمان بوده است.
با پیشرفت جامعه، در حدود قرن پانزدهم، فضاهای خواب فردی رایجتر شد و به عنوان شاخصی از ثروت و رفاه در بسیاری از کشورهای غربی در نظر گرفته شد. به تدریج، دستورالعملهای اجتماعی در مورد اینکه چه کسی با چه کسی میخوابد تغییر کرد و این همچنان منعکس کننده تغییرات گستردهتر در ارزشهای اجتماعی-فرهنگی و خانوادگی پیرامون تعلق، هویت، مراقبت، صمیمیت و استقلال بود.
ما به عنوان یک گونه پستاندار، از نظر بیولوژیکی غریزه داریم که با بچههایمان برای ایجاد گرما، بقا، آمادهسازی و دلبستگی بخوابیم. خوابیدن در کنار همدیگر، مجاورت کافی برای تبادل حداقل ۲ محرک حسی مانند لمس، بو، حرکت، بینایی یا صدا تعریف میشود و این امر در اکثر پستانداران عادی است. نوزادان انسان نسبت به سایر پستانداران یکی از نابالغترین پستانداران در بدو تولد هستند و نیاز بیشتری به مراقبت دارند.
ارزشهای اجتماعی-فرهنگی به تعیین اینکه چه کسی با چه کسی میخوابد کمک میکند. ما موجوداتی اجتماعی هستیم. با هم بودن، پذیرفته شدن و دوست داشتنی بودن برای پیشرفت و رفاه و برای درک جایگاه ما در جهان حیاتی است.
علیرغم این واقعیت که فضاهای خواب جداگانه بیش از هر زمان دیگری در دسترس است، اکثریت قریب به اتفاق بزرگسالان تخت خود را در یک زمان با شریک زندگی، کودک یا حتی یک حیوان خانگی به اشتراک میگذارند. کودکان ممکن است به دلیل اضطراب جدایی یا احساس در دسترس نبودن مراقبانشان، به ویژه در مواقع آسیبپذیری مانند شب انگیزه خوابیدن با بزرگسالان را داشته باشند.
همین انگیزه دلبستگی ممکن است برخی از والدین را برانگیزد تا در شب با فرزند خود بخوابند. با هم بودن نیز یک رفتار غریزی والدین است تا فرزندانشان احساس امنیت و محافظت کنند.
اما به اشتراک گذاشتن یک تخت همیشه با واقعیتهای زندگی مدرن سازگار نیست، مانند داشتن والدینی که برای کار روز بعد به خواب مناسب شبانه نیاز دارند. همه ما میدانیم که خواب چقدر برای سلامتی مهم است و این مورد شامل بزرگسالان نیز میشود. بنابراین ممکن است خوابیدن با کودک خیلی به نفع سلامتی همه نباشد.
به گفته بلاندن، دلایل بیولوژیکی، فرهنگی، تاریخی یا علمی زیادی وجود دارد که نشان میدهد چرا کودکان به دنبال والدینشان هستند تا شبها با آنها بخوابند. و اکثر کودکان خردسال اگر حق انتخاب داشته باشند، ترجیح میدهند که روی یک تخت بزرگ با والدین خود بخوابند. البته این موضوع همیشه پاسخگوی یک خواب خوب شبانه نیست.
تغییر از ۶ ماهگی تا هفت سالگی
به گزارش دیلیمیل، میکی مهتا، مربی بهداشت و تندرستی از کشور هند، نه تنها ادعا میکند که کودکان باید با والدین خود بخوابند، بلکه سن خاصی هم در این مورد مطرح میکند و میگوید که کودکان میتوانند تا هفت سالگی در کنار والدین خود بخوابند.
وی با اشاره به فواید خوابیدن کودک کنار والدین میگوید: این موضوع در میان متخصصان مراقبتهای بهداشتی بسیار بحث برانگیز است و برخی از والدین از اینکه جای خواب کودکشان را از خود جدا کردهاند، راضی هستند.
با این حال مهتا از روش غربیها در قرار دادن کودک در اتاق خواب خود در سن ۲ یا سه سالگی به شدت انتقاد میکند و میگوید که کودکان میتوانند تا هفت سالگی در کنار والدینشان بخوابند.
مهتا با ترکیبی از علوم اعصاب، شبه علم و عرفان ادعایش را ثابت میکند و میگوید: تا هفت سالگی، نورونهای آینهای کودکان کار میکنند و بسیار حساس هستند. آنها همه چیز را ناخودآگاه و حتی زمانی که در خواب است، یاد میگیرند.
نورونهای آینهای یکی از مهمترین اکتشافات علوم اعصاب در دهه گذشته است. این موضوع برای چگونگی یادگیری مهارتها و یادگیری نحوه تعامل با مردم بسیار مهم است.
به گفته مهتا، درست است که خواب زمانی است که ما خاطرات را پردازش و تثبیت میکنیم، اما تحقیقات نشان میدهد که ضمیر ناخودآگاه کودک در هنگام خواب غرق در منفیبافی است و خوابیدن با والدین به محافظت در برابر این موضوع کمک میکند.
مهتا میگوید: کودک ترسهای بیداری اش را با خود به رویاهایش میبرند و رویاهای ترسناک میبیند، زیرا ناخودآگاه کودک بسیار حساس است و هر سیگنالی را دریافت میکند. خیلی اوقات شاهد این هستیم که کودکان خواب چیزهایی را میبینند که در دنیای واقعی از آنها ترس دارند و گاهی حتی از خواب بیدار میشوند و گریه میکنند.
واکنشها به ادعاهای مهتا
صحبتهای مهتا، با انتقاد و تائید برخی از متخصصان کودک مواجه شده است. به طور مثال دکتر مونا امین، متخصص اطفال با اراجیف خواندن صحبتهای مهتا میگوید: کودکان به خاطر ترس و جدایی از والدین نیست که جای خود را خیس میکنند، بلکه دلیل این امر عدم بلوغ مثانه در آنهاست.
او میافزاید: بچهها نیازی ندارند که هفت سال در کنار والدینشان بخوابند تا احساس پیوند با آنها داشته باشند. خواب مستقل از نظر رشدی یک امر معمولی است و در واقع میتواند به معنای خواب بهتر هم برای کودک و هم برای والدین است.
آمریتا صراف، مشاور خواب نوزاد، با تائید صحبتهای مهتا میگوید: خوابیدن کودک با والدینش همیشه سالم و بهتر از خوابیدن کودک به تنهایی است. البته نمی توان گفت که والدینی که کودک خود را جدا کردهاند، کار اشتباهی انجام دادهاند، زیرا همه ما کاری را انجام میدهیم که برایمان مفید است.
از نظر شهودی و علمی، کودکی که اختلالی در خوابش به وجود آمده، خواب آرامی نخواهد داشت. و این مساله میتواند منجر به مشکلات رشدی و رفتاریاش شود. با این حال هیچ مدرک علمی وجود ندارد که نشان دهد اختلال خواب دوران کودکی با جدا شدن از والدینش در حین خواب بستگی دارد.
هماهنگ شدن ریتم خواب
مهتا ادعا میکند که وقتی کودک به ضربان قلب مادر نزدیک است، ریتم خوابش کاملا با ریتم خواب مادرش همگام میشود. زمانی که مادر در کنار کودک است، هر زمان که کودک گریه میکند، مادر او را آرام میکند و ضربان قلب نامنظم کودک دوباره به ریتم معمولش باز میگردد.
این در حالی است که مطالعه محققان در سال ۲۰۱۹ نشان داد که افرادی که با هم میخوابند، ریتم قلبی آنها برای دورههای طولانی همگام میشود. البته هیچ مدرکی دال بر ضروری بودن هماهنگ شدن ریتم قلبی کودک برای رشد اولیه کودکی وجود ندارد.
برخی کودکان به طور طبیعی ضربان قلب نامنظمی دارند که نیاز به اصلاح دارد و پزشکان در این شرایط درمانهای پزشکی را انجام میدهند و توصیه نمی کنند که فقط به ضربان قلب مادرش برای اصلاح آن گوش دهد. بنابراین چه تصمیم به خواب مشترک با فرزند خود دارید و چه تصمیم به جدا کردن جای خواب او دارید، بهتر است که صحبتها و نظرات متخصصان دیگری را نیز گوش کنید.
نورونهای آینهای
نورون آینهای نورونی است که هم، زمانی که یک جاندار عمل میکند و هم، زمانی که همان عمل را جاندار دیگر انجام میدهد، فعال میشود. بدینگونه نورون شبیه «آینه» رفتارهای دیگری را کپی میکند، مثل آنکه خودش انجام داده است.
این نورونها در نخستیها، انسانها و دیگر ردهها مانند پرندگان دیده شده است. برخی دانشمندان معتقدند که نورونهای آینهای از مهمترین اکتشافات اخیر در زمینه عصبشناسی بوده است. حتی راما چاندارن، استاد روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا در سن دیگو معتقد است که همین نورونها در فراگیری زبان و تقلید نقش دارند. با وجود این یافتهها، تاکنون هیچ مدل عصبی یا محاسباتی که مورد پذیرش اکثریت باشد، ارائه نشده که توضیح دهد نورونهای آینهای چگونه به اعمال شناختی مانند تقلید کمک میکنند.
فعالیت مغزی در انسان مطابق با نورونهای آینهای در چند بخش از مغز از جمله قشر پیش حرکتی و قشر جداری تحتانی مشاهده شده است. عملکرد سیستم آینهای در انسان موضوعی است که در حد حدس و گمانهای زیادی است. البته مطالعات نشان داده است که پرندگان دارای رفتارهای رزونانس تقلیدی هستند و شواهد عصبی حاکی از وجود نوعی سیستم آینهکاری است. تا به امروز، هیچ مدل عصبی یا محاسباتی پذیرفتهشدهای برای توصیف اینکه چگونه فعالیت نورون آینهای از عملکردهای شناختی پشتیبانی میکند، ارائه نشده است.
برخی از محققان حدس میزنند که سیستمهای آینهای ممکن است اعمال مشاهدهشده را شبیهسازی کنند و بنابراین به مهارتهای تئوری ذهن کمک میکنند. در حالی که برخی دیگر از محققان نورونهای آینهای را به تواناییهای زبانی مرتبط میکنند. دانشمندان علوم اعصابی مانند «مارکو یاکوبونی» استدلال کردهاند که سیستمهای عصبی آینهای در مغز به انسان کمک میکند تا اعمال و نیات افراد دیگر را درک کند. او همچنین معتقد است که نورونهای آینهای پایه عصبی ظرفیت انسان برای احساساتی مانند همدلی هستند.
نورونهای آینهای در برخورد با فعالیتی که در انسان دیگری مشاهده شود فعال و باعث ایجاد نوعی درک احساسی و مفهومی از عملکرد فرد دیگر میشود. به نظر میرسد که این سیستم در انسان پیشرفتهتر از میمون است. بر اساس مشاهدات علمی برخلاف میمون در انسان برای فعال شدن این سیستم نیاز به یک جسم خارجی نیست و این سیستم در نبود جسم خارجی نیز فعال میشود. اگر چه مشاهده شده که در وجود یک جسم خارجی این سیستم فعالیت قویتری از خود نشان میدهد.
نوزاد یک ماکاک که حرکات را تقلید میکند از نورونهای آینهای استفاده میکند
اهمیت این نورونها در فعالیتهای ارتباطی موجودات است. در انسان این سیستم نقش قابل توجهی یافته است. به طوری که دانشمندان ورود سیستم صوتی به این نورونها در انسان هوموساپینس را آغازگر به وجود آمدن توانایی سخن گفتن دانستهاند. به این ترتیب این نورونها در تکامل زبان در انسان نقش قابل توجهی ایفا کردهاند.
مطالعات انجام شده روی انسان با استفاده از MRI عملکردی نشان داد که در انسان مشاهده حرکات دهانی انسان دیگر میتواند این سیستم را فعال کند؛ در حالی که چنین فعالیتی در برابر حرکات یک حیوان دیده نمیشود. اهمیت این سیستم در درک موسیقی و یادگیری موسیقی نیز مطرح شده است. نقش این نورونها در مورد موسیقی به عنوان ابزاری ارتباطی مطرح است و این نقش یک نقش اساسی در دریافت مفهوم موسیقایی در شنونده میباشد. به این ترتیب که این نورونها به کار میآیند و فعالیتی نوروفیزیولوژیک مشابه همان که در ذهن موسیقیدان میگذرد را در شنونده ایجاد میکنند. از طرفی در یادگیری حرفهای موسیقی نیز از این سیستم استفاده میشود.
مکانیسم نورون آینهای ممکن است مبنایی برای توانایی نوزادان پستانداران انسانی و غیرانسانی برای پاسخ مناسب به مادرانشان باشد و رفتار خود را با رفتار مادرانشان از طریق سیگنالهای ارتباطی و رفتاری دقیق و تطبیق هماهنگ کنند.
نورونهای آینهای و همدلی
چندین دانشمند استدلال کردهاند که سیستم عصبی آینهای در همدلی نقش دارد. تعداد زیادی از آزمایشها با استفاده از fMRI، الکتروانسفالوگرافی (EEG) و مغناطیسی مغزی (MEG) نشان دادهاند که مناطق خاصی از مغز زمانی فعال میشوند که افراد احساسی مثل انزجار، درد و شادی را تجربه میکنند. و یا وقتی میبینند که شخص دیگری احساسی را تجربه میکند.
دانشمندان این ایده را مطرح کردهاند که این عملکرد سیستم عصبی آینهای برای تجارب زیباییشناختی حیاتی است. با این وجود، آزمایشی با هدف بررسی فعالیت نورونهای آینهای در همدلی که توسط «سوکاینا بکالی» و «پیتر انتیکات» در دانشگاه دیکین انجام شد، نتایج متفاوتی به همراه داشت. آنها پس از تجزیه و تحلیل دادههای گزارش، به ۲ نتیجه در مورد همدلی حرکتی و همدلی عاطفی رسیدند. اول، هیچ رابطهای بین همدلی حرکتی و فعالیت نورونهای آینهای وجود ندارد. دوم، تنها شواهد ضعیفی از فعالیت این نورونها در شکنج فرونتال تحتانی (IFG) وجود دارد و هیچ مدرکی دال بر همدلی عاطفی مرتبط با نورونهای آینهای در نواحی کلیدی مغز (وجود ندارد. به عبارت دیگر، در مورد نقش نورونهای آینهای در همدلی و ضروری بودن آنها برای همدلی انسان، نتیجهگیری دقیقی وجود ندارد. با این حال، این مناطق از مغز هیچ تشابهی با مناطقی که اعمال دست را منعکس میکنند ندارند و نورونهای آینهای برای حالات عاطفی یا همدلی هنوز در میمونها توصیف نشدهاند.
اما در مطالعهای که در سال ۲۰۲۲ انجام شد، مشخص شد که افرادی که بر اساس پرسشنامههای خودگزارشدهی همدلتر هستند، هم در سیستم آینهای برای اعمال دست و هم در سیستم آینهای برای احساسات، فعالیتهای مستقیمتری دارند. و در واقع از این ایده که سیستم آینهای با همدلی مرتبط است، حمایت میکند. محققان ارتباط نورونهای آینهای را در طول مشارکت همدلانه در مراقبت از بیمار مشاهده کردند.
نورونهای آینهای و اوتیسم
محققان همچنین حدس میزنند که مشکلات سیستم عصبی آینهای ممکن است زمینهساز اختلالات شناختی، به ویژه اوتیسم باشد. با این حال، ارتباط بین اختلال عملکرد نورون آینهای و اوتیسم آزمایشی است و باید نشان داده شود که چگونه نورونهای آینهای با بسیاری از ویژگیهای مهم اوتیسم مرتبط هستند.
برخی از محققان ادعا میکنند که ارتباطی بین کمبود نورون آینهای و اوتیسم وجود دارد. ثبت نوار مغزی نشان میدهد زمانی که شخصی حرکت شخص دیگری را تماشا میکند، نواحی حرکتی او فعال میشود. این سیگنالی است که احتمالا به سیستم عصبی آینهای ربط پیدا میکند. فعالیت این بخش از مغز در میان کودکان اوتیسم کمتر است. اگرچه این یافتهها توسط چندین گروه تکرار شده است، مطالعات دیگر شواهدی مبنی بر وجود سیستم عصبی آینهای ناکارآمد در اوتیسم پیدا نکرده اند.
البته تحقیقات دیگری انجام شده که این فرضیه را نقض میکند، اما برخی از تفاوتهای تشریحی در نواحی مغز مربوط به نورون آینهای در بزرگسالان مبتلا به اختلالات طیف اوتیسم در مقایسه با بزرگسالان غیر اوتیستیک مشاهده شده است. همه این نواحی قشری نازکتر بودند و درجه نازک شدن با شدت علائم اوتیسم مرتبط بود؛ یعنی که یک همبستگی تقریباً محدود به این مناطق مغز وجود دارد. بر اساس این نتایج، برخی از محققان ادعا میکنند که اوتیسم ناشی از اختلال در سیستم عصبی آینهای است که منجر به ناتوانی در مهارتهای اجتماعی، تقلید، همدلی و تئوری ذهن میشود.
انتهای پیام