به گزارش پایگاه خبری تحلیلی تسریر، به نقل از میگنا، سندروم فرزند میانی” یک وضعیت روانی است که در بین کودکانی که قبل و بعد از فرزند دیگری به دنیا میآیند، وجود دارد. آنها اغلب از احساسات منفی بی ارزش، کمبود، حسادت و از عزت نفس پایین و گوشهگیری بیش از حد رنج میبرند. در صورت عدم درمان، گاهی اوقات این موارد منجر به رفتارهای روان پریشی در مراحل بعدی زندگی و رشد کودک میشود.
سندرم فرزند میانی چیست؟
فرزند میانی بودن ممکن است باعث شود احساس کنید توسط والدین و خواهر و برادرهایتان مورد غفلت و طرد واقع شدهاید. هرچند ممکن است شخصا این را تجربه کرده باشید، ترتیب تولد ممکن است تنها پیامدهایی روانشناختی در پی داشته باشد.
سندرم فرزند میانی در اصل از کارهای روانشناس مشهور آلفرد آدلر نشات میگیرد که نظریه ترتیب تولد را مطرح کرد. این نظریه پیشنهاد میکند که جایگاه کودک در ترتیب تولد میتواند بر شخصیت و زندگی او تاثیر بگذارد. برای مثال، فرزند میانی معمولا مجموعهای مشخص از صفاتی دارد که او را با فرزند آخر متمایز میکند.
سندرم فرزند میانی چه اثراتی دارد؟
- فرزندان وسط ممکن است رابطه دورتری با عزیزان خود داشته باشند
- سه مطالعه نشان داده است که کودکان میانی نسبت به فرزندان اول و آخر کمتر به مادر خود احساس نزدیکی میکنند.
- نتایج مطالعه اول نشان داد که وقتی از فرزندان میانی درباره نزدیکان مورد اعتمادشان میپرسیم، کمتر به خویشاوندان خود اشاره میکنند.
- طبق مطالعه دوم، نسبت به فرزندان اول و آخر، فرزندان میانی در زمان پریشانی بیشتر به سمت خواهر و برادرشان رو میآورند تا والدین خود.
- آخرین مطالعه گزارش داد که فرزندان میانی نسبت به فرزندان اول و آخر، کمتر به تحقیقات نسبشناسی علاقهمند اند.
- هر سه مطالعه اعلام کردند که فرزندان وسط نسبت به کودکان اول و آخر، احساس نزدیکی کمتری به مادر خود داشتند.
- فرزندان میانی با احتمال کمتری با والدین خود درباره سکس صحبت میکنند
صحبت کردن درباره سکس با والدین برای بیشتر بچهها راحت نیست. با این حال، فرزندان میانی نسبت به سایر خواهر و برادرها، کمترین احتمال را دارد که دست به این کار بزنند. طبق یک مطالعه، فرزندان میانی در صحبت از مسایل جنسی با مادر خود و دریافت توصیههای او در این زمینه چندان راحت نیستند.
- فرزندان میانی با احتمال بیشتری به دردسر میافتند
این سو برداشت در مورد کودکان وسط وجود دارد که آنها «بدخُلق و عصبی» هستند. تصور میشود آنها با ایجاد مشکل به دنبال جلب توجه اند. پژوهشی به تحلیل دادههای حاصل از مطالعه ملی سلامت نوجوانان، برای بررسی اثرات ترتیب تولد بر بزهکاری پرداخت. نتایج نشان داد که در مقایسه با فرزندان اول، احتمال بروز رفتارهای مشکلزا در کودکان میانی و آخر بیشتر است. مطالعهای دیگر، مجموعه دادههای بزرگ از سه پانل ملی از ایالات متحده، بریتانیا و آلمان را تجزیه و تحلیل کرد. هیچ تاثیر معنیداری بین ترتیب تولد بر شخصیت از جمله موافق بودن، وظیفهشناسی، ثبات عاطفی، برونگرایی یا تخیل نشان نداد.
علایم و صفات سندرم فرزندان میانی
بر اساس نظریه ترتیب تولد، کودکان وسط در موقعیتی هستند که بیشترین رقابت را با خواهر و برادر خود دارند. آنها در خانواده خود نه بزرگاند و نه کوچکتر، بنابراین ممکن است با حس بیاهمیت بودن، احساس استرس کنند.
والدین اغلب متعجب میشوند که چرا فرزند وسط آنها اینقدر عصبانی است. کودکان وسط در میانه گیر کردهاند. والدین با اولین فرزند خود نخستین تجارب فرزندپروری را دارند. آخرین فرزند آنها هم کوچولوی عزیز خانه است. بنابراین برای آنها راحتتر است که گاهی از نیازهای فرزند میانی چشمپوشی کنند.
در نتیجه، کودکان میانی ممکن است از توجه زیاد والدین به خواهر و برادر خود احساس حسادت و غفلت کنند. این میتواند منجر به سرکشی و رفتارهای دردسرآفرین شود. این کودکان ممکن است عمدا خود را در موقعیتهایی قرار دهند که با مشکلاتی با صاحبان قدرت و همسالان همراه است.
موقعیت آنها در خانواده همچنین میتواند آنان را به حافظان صلح تبدیل شوند. آنها میخواهند همه را با هم آشتی دهند، برای تعارضات بین فردی میانجیگری کنند و در آن دسته از مشکلات خانوادگی که ربطی بهشان ندارد، وارد شوند. آنها دوست ندارند از کسی جانبداری کنند و برای رسیدن به هماهنگی خانوادگی، نیازهای خود را به خطر میاندازند.
صفات رایج فرزندان میانی چیست؟
ممکن است برخی از صفات زیر را در سندرم فرزند میانی ببینید:
- حسادت
- احساس بیاهمیت بودن
- عمل کردن مانند حافظ صلح یا میانجی
- رقابتگری
- سرکشی
- خشم
- استرس
- احساس مورد غفلت بودن
فرزندان میانی معمولا چگونه رفتار میکنند؟
سرکش
کودکان دارای سندرم فرزند میانی ، صفات سرکشی و شورشی دارند. با این حال، احتمال کمتری دارد که علیه والدین خود رفتار کنند.
معاشرتی
آنها در میانجی بودن خوب عمل میکنند و خواهان برقراری عدالت در موقعیتها هستند. آنان همچنین دوستان قابل اعتمادی اند و به عنوان اعضای تیم عملکرد خوبی دارند.
چندان خانواده محور نبودن
آنها ممکن است نسبت به خواهر و برادرشان احساس عدم تعلق قویتری داشته باشند. بنابراین، حتی اگر بسیاری از آنها در کار گروهی عالی عمل کنند، برخی از کودکان وسطی هنگام کار گروهی ممکن است دچار مشکل شوند.
احساس نادیده گرفته شدن
فرزندان میانی معمولا باور میکنند که والدینشان به آنها اهمیت نمیدهند. در بزرگسالی آنها نگاهی منفی به گذشته و کودکی خود خواهند داشت.
جابجا شدن
آنها اغلب اولین خواهر و برادری هستند که خانه را ترک میکنند. همچنین به احتمال زیاد در دورترین فاصله از خانه ساکن میشوند. این ناشی از این احساس آنان است که توسط خانوادهشان فهمیده نشدهاند.
رقابتجویی
آنها تمایل دارند کاری را انجام دهند که خواهر یا برادر بزرگتر در آن مهارت چندانی ندارد. برای مثال، اگر خواهر یا برادر بزرگتر اهل علم باشد، فرزند دوم ممکن است روی ورزش و دو و میدانی تمرکز کند.
ویژگی های برجسته کودکان وسطی
برخی از فرزندان وسط مشهور، مذاکرهکنندگان، پیشگامان و مبارزان عدالتخواه بزرگی شدند. از جمله نلسون ماندلا، مارتین لوتر کینگ جونیور، سوزان بی آنتونی، چارلز داروین و بیل گیتس. این کودکان وسط از ویژگیهای شخصیتی خود برای رسیدن به موفقیت استفاده کردند.
به عنوان یک فرزند وسط، شما احتمالا کمالگرا نباشید، اما ممکن است نسبت به ریسک کردن و پذیرش ایدههای جدید گشودهتر باشید. در مطالعات، ۸۵ درصد از کودکان وسطی، در مقایسه با ۵۰ درصد از فرزندان اول، این برتری در گشودگی را نشان دادند.
ممکن است در متقاعدسازی و بحث کردن مهارت بیشتری داشته باشید. احتمالا میتوانید بیش از یک بُعد یک بحث را ببینید که این همدلیتان را بالا میبرد. برخی از فرزندان وسط ادعا میکنند که موفقیت آنها تا حدی به دلیل توانایی آنان در سازش است.
اگر سندرم فرزند میانی واقعی باشد، ممکن است این حس شخص از منحصر به فرد بودن خود باشد که منجر به اکتشافات، ارایه نظریات مهم و جنبشهای اجتماعی میشود.
سندرم فرزند میانی در بزرگسالی چطور خود را نشان میدهد؟
فرزند وسط بودن ممکن است باعث شود نسبت به خودتان حس منفی بیشتری داشته باشید. یک مطالعه به بررسی رابطه بین ادراک هویت و ترتیب تولد روانشناختی در بین دانشجویان پرداخت. نتایج، ادراک هویت منفی را در کودکان میانی و تک فرزند نشان داد.
حساسیت به طرد
یک مطالعه توضیح میدهد که کودکان میانی ممکن است توجه کافی از والدین خود دریافت نکنند. در نتیجه احساس کنند که مورد محبت قرار ندارند، ناعادلانه با آنان رفتار میشود و جدی گرفته نمیشوند.
این به ایجاد حس مورد غفلت بودن میانجامد که باعث افزایش حساسیت به طرد میشود. آنها این باور را در خود شکل میدهند که به اندازه کافی خوب نیستند. ممکن است احساس کنند زندگی یک صحنه رقابت دایمی با خواهر و برادرهایشان است که از آنها با استعدادتر و موفقتر اند.
این امر منجر به افزایش حس ناامیدی، بیارزشی، افکار خودتخریبگر، بدبینی و کاهش اعتماد به نفس میشود. انباشته شدن این تجارب در کودکی و نوجوانی، اثری منفی بر روند رشدشان میگذارد. درنهایت این به عنوان ادراک هویتی منفی در بزرگسالی ظاهر میشود.
چطور از سندرم کودک میانی پیشگیری کنیم؟
اگر فرزند شما به سندرم کودک میانی دچار است، الزاما به این معنا نیست که تا بزرگسالی اینگونه خواهد ماند. راههای زیادی برای کمک به کودکان وجود دارد تا زندگی شاد، سالم و مطمینی داشته باشند. راههای زیر را در نظر داشته باشید:
- با فرزند خود مانند یک انسان رفتار کنید
کودک شما صفات منحصر به فرد و نقاط قوت و ضعفی دارد. سعی کنید مانند یک انسان او را بشناسید و به فعالیتها و سرگرمیهای او علاقه نشان دهید. اجازه دهید آزادانه افکار، احساسات و تجارب خود را با شما در میان بگذارند. وقتی با آنها مانند یک انسان برخورد کنید، بهشان میفهمانید که به نوبه خود برای شما خاص هستند.
- زمان باکیفیتی را به آنان اختصاص دهید
در طول روز زمان بگذارید و توجه نامشروطی را به هر یک از فرزندانتان اختصاص دهید. این به آنها اجازه میدهد بدانند که نیازها و خواستههایشان فراموش نشده و شما برای رابطه خود با آنان ارزش قایلید.
- فرزندان خود را مقایسه نکنید
هیچگاه فرزندان خود را با هم مقایسه نکنید. این کار نیاز آنان را به رقابت با هم کم میکند. از تلاششان قدردانی کنید و هیجانات آنها را معتبر بشمارید. بنابراین آنها احساس میکنند برای کسی که هستند، به رسمیت شناخته میشوند.
- از برچسبزنی دوری کنید
با اینکه کودک وسط شما ممکن است واقعا ویژگیهای عمومی یک فرزند میانی را نشان دهد، بکوشید افکار خود را به زبان نیاورید. بیان این افکار باعث میشود آنها خود را با یک برچسب ببینند. همچنین باور پیدا کنند که بچهی مشکلسازی هستند که مورد غفلت و طرد والدین قرار میگیرد.
- به مشاور کودک مراجعه کنید
درمان میتواند به فرزند میانی کمک کند بفهمد که چطور تجارب قبلی بر رفتارهای امروز آنها تاثیر دارد. درمانگران میتوانند به فرزندتان در حل تعارضات، ابراز خاطرات و احساسات مرتبط با تربیت، افزایش اعتماد به نفس، پذیرش خود و احترام به مسیر منحصر به فرد خود در زندگی کمک کنند.
انتهای پیام