به گزارش تسریر، چنین نگاهی در کشورمان، میتواند پرسشهایی را در ذهن درباره علت این امر ایجاد کند؛به همین جهت تصمیم گرفتیم گفتوگویی با کوروش بابایی ـ آهنگساز و نوازنده کمانچه ـ داشته باشیم.
بابایی درباره این امر دو علت را ذکر میکند و علت اول را پایه ادبیات محور و شاعرخیز ایران میداند و در ادامه به ایسنا میگوید: مهمترین چهرههای فرهنگی و هنری ما حول محور ادبیات بودهاند. بزرگانی همچون فردوسی، حافظ، سعدی و … نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان افتخار هستند. قدرت ادبیات فارسی قابل مقایسه با عظمت موسیقی کلاسیک است. هر چقدر غرب در موسیقی باشکوه کلاسیک پیشرفت داشته، ما در ادبیات دوچندان آن را داشتهایم.
او همچنین درباره اهمیت توجه به ادبیات در طول تاریخ ایران میگوید: سایر هنرها گاهی مورد بیمهری زمان قرار میگرفتند و بعضا فعالیت در بعضی حوزهها همچون موسیقی یا مجسمهسازی ممنوع هم بوده است و شاید این یکی از دلایلی باشد که شعر به یک نقطه عطف رسیده و به جایگاهی بسیار مهم دست پیدا کرده است. در نتیجه ایرانیها در تاریخ، با ادبیات بیشتر از موسیقی و سایر حوزههای فرهنگ و هنر آشنا بودهاند.
این هنرمند در ادامه این پرسش را مطرح میکند که «چرا با وجود بالا رفتن سواد اجتماعی در جامعه کنونی و دسترسی مردم به منابع شنیداری متفاوت همچنان توجه مخاطبان بیشتر به سمت آثار موسیقی باکلام است؟» و در توضیح دلیل دوم به سطح شنیداری مردم میپردازد.
او میگوید: اگر ریشههای تاریخی را هم کنار بگذاریم یک دلیل عمده و مهم، بالا نبودن دانش شنیداری مردم است. عمده مردم در مدارس، موسیقی یاد نمیگیرند و زمانی که میخواهند به یک قطعه موسیقی گوش دهند ارتباط عمیقی با بخش بیکلام قطعه برقرار نمیکنند. شعر نقش هدایتگر را در آن قطعه برایشان ایفا میکند، بنابراین اولین عنصری که مخاطب عام میشنود ارتباط کلمات است.
بابایی تصریح میکند: زمانی که مخاطب عام قطعات باکلام را گوش میدهد، بیشتر به دنبال همذاتپنداری با خواننده ترانه یا بهتر بگویم ترانهسرای اثر است.
او درباره یکی از راههایی که میتواند به بهبود این شرایط کمک کند، توضیح میدهد: اگر دانش و سواد موسیقایی دانشآموزی به واسطه آموزش موسیقی در مدارس ایران جدی گرفته شود، مردم میتوانند با موسیقی بیکلام ارتباط بهتری برقرار کنند. در سراسر جهان آموزش موسیقی از دروس ابتدایی دانشآموزان است. این آموزش به تربیت گوش دانشآموزان کمک میکند و از آنجا که منابع بسیاری از موسیقی بیکلام در موسیقی کلاسیک وجود دارد، رفته رفته سواد عمومی مردم نسبت به موسیقی بالاتر رفته و مردم تمایل بیشتری به شنیدن موسیقی بیکلام نیز خواهند داشت.
او ادامه میدهد: اگر به مردم آموزش کافی داده نشود تنها راه ارتباط از طریق موسیقی باکلام خواهد بود؛ زیرا مردم روزانه از کلمات در گفتار استفاده میکنند. در نتیجه مخاطب هنگام گوش دادن به یک اثر، موسیقی را چندان دنبال نمیکند و تنها از طریق شعر و لحن با آن ارتباط برقرار میکند. متاسفانه در بعضی از اجراهای زنده حتی خواننده آنقدر به موسیقی و ژست خواندن مسلط نیستند ولی با این حال مردم همچنان از کنسرتهای اینچنین استقبال میکنند.
در بخش دیگری از این گفتوگو این مسئله را عنوان میکنیم که در ایران دسترسی به پلتفرمهایی چون اسپاتیفایی برای مخاطبان وجود ندارد. این مسئله چقدر تأثیرگذار است؟ پاسخ میدهد: اسپاتیفای یک منبع خیلی بزرگ شنیداری است و هر آنچه را بخواهید میتوانید پیدا کنید ولی باز هم تا زمانی که سطح و دانش موسیقی بالا نرود، مخاطب حتی اگر به این پلتفرمها دسترسی داشته باشد سراغ همان آثاری میرود که در حال حاضر گوش میدهد.
وظیفه هنرمند چیست؟
به این موضوع میپردازیم که شاید حتی هنرمندانی که تمرکز اصلی آنها روی موسیقی بیکلام است در کنسرتهایشان از خواننده استفاده کنند. ولی چرا حتی خود هنرمندانی که محوریت کارشان موسیقی بیکلام است هم به سمت استفاده از خوانندهها میروند؟ آیا درست است این هنرمندان صرفا برای جذب مخاطب از خوانندهها استفاده کنند و با سلیقه مخاطب همگام شوند؟ یا اینکه باید سعی داشته باشند مخاطب را با خود همگام کنند؟
کوروش بابایی
او پاسخ میدهد: موسیقی ایران شامل دو بخش نسبتا مساوی باکلام و بیکلام است. آهنگسازان برجسته معاصر همچون استاد پرویز مشکاتیان، استاد حسین علیزاده و سایر اساتید در این سطح ثابت کردهاند هنر اصیل و با کیفیت مختص قطعات باکلام نیست و هنرمند میتواند در هر دو رشته موفق و اثرگذار باشد.
او توضیح میدهد: پیشتر از این هنرمندان معاصر موسقیدانان بزرگی چون درویش خان ساختار پیش درآمد را پایهگذاری میکند و چهارمضرابهای بسیار زیبایی را خلق میکند، در عین حال در همان برهه عارف قزوینی و شیدا تصانیف با کلامی را خلق کردهاند و این نشان میدهد وزن موسیقی باکلام و بیکلام ما تقریبا یکسان بوده است. هرچند آثار ثبت شده موسیقیدانانی چون باربد و نکیسا در دسترس نیست ولی میتوان حدس زد پیشینیان نیز از هر دو گونه موسیقی بهره میبردهاند.
از بابایی سوال میکنیم که چرا آهنگسازان نیز علاقه بیشتری به ساخت موسیقی باکلام نشان میدهند؟ میگوید: اینکه مردم موسیقی باکلام را بهتر از موسیقی بیکلام میفهمند، دلیل مهمی برای توجه بیشتر تهیه کنندگان و آهنگسازان به ساخت موسیقی باکلام است. این شرایط موجب میشود که اگر آهنگساز تمرکزش را روی ساخت یک اثر باکلام بگذارد بیشتر شنیده و دیده شود و نتیجتا بازده مالی آسانتری برای تهیهکننده و آهنگساز داشته باشد. در واقع هدف گذاری روی شنونده عام است نه خاص.
چگونه از موسیقی بیکلام هم استقبال میشود؟
او در پاسخ به سوال بالا توضیح میدهد: این امر یک راهکار عملیاتی دارد و فقط موسیقیدانها نیستند که روی آن اثر میگذارند. هر هنری که بیشتر در معرض دید باشد و تاکید بر آن زیاد باشد توجه عمومی بیشتری را جلب میکند که البته نیاز به زیرساختهای بنیادی دارد. مثلا اگر در یک جامعه بخواهند مردم را وادار به بستن کمربند ایمنی کنند، باید طی گذر زمان به آنها نشان دهند که در صورت نبستن کمربند چه عواقبی در انتظارشان خواهند بود و در کنار آن با نبستن کمربند ایمنی، راننده را جریمه کنند. پس از گذشت زمان کم کم مردم بدون در نظر گرفتن جریمه یا ایمنی بیشتر ناخودآگاه وقتی سوار بر خودرو میشوند کمربند ایمنی را میبندند؛ این یعنی تغییر بنیادی که در ایران اجرا شد. این امر در امور فرهنگی هم میتواند کارساز باشد. دولت، متولیان و دست اندرکاران میتوانند هم با ارزشگذاری به موسیقی فاخر آن را بیشتر پیش ببرند و هم با کمتر بها دادن به موسیقی سطحی و بی محتوا نوعی رفتار شنیداری را اصلاح کنند که متاسفانه این کمترین دغدغه آنهاست.
بابایی ادامه میدهد: کارشناسی در آلمان میگفت اگر سالنهای موسیقی باشکوه کلاسیک که آثار موسیقیدانهای بزرگی چون باخ، بتهوون و موتزارت را اجرا میکنند همیشه پرمخاطب است، به این دلیل است که دست اندرکاران برای هر صندلی شنوندگان، مبلغ قابل توجهی سوبسید میدهند تا این هنر از بین نرود و بتوانند موسیقی را زنده نگه دارند. آنچه در ایران درست برعکس آن عمل میشود.
هنرمندان نباید دغدغه نان شب داشته باشند
این هنرمند در راستای صحبتهای بالا بیان میکند: برای اینکه بتوان مخاطب عمومی را به گونهای تربیت کرد که به موسیقی بیکلام هم علاقه نشان دهد، باید متولیان و دست اندرکاران، یک برنامه ریزی و سرمایه گذاری دولتی مدون داشته باشند و به گونهای از هنرمندان حمایت کنند که دغدغه نان شب نداشته باشند. امروزه متاسفانه اولین نگرانی هنرمندان پیدا کردن راهی برای ارتزاق از راه اثرشان است. ولی در صورت برطرف شدن دغدغههای مالی آهنگسازان جوان، با اشتیاق و فراغ بال آثار ماندگارتری خلق خواهند کرد.
«کمتر شاهد فعالیت ارکسترهای موسیقی کلاسیک و موسیقی ایرانی هستیم که این امر باعث شده خوراک کمتری از این نوع موسیقی به مخاطب ارائه شود. خود این مسئله و البته پخش نشدن آثار خوب موسیقی از رادیو و تلویزیون چقدر در این مسئله دخیل است؟» بابایی پاسخ میدهد: زمانی که صداوسیما ساز را نمایش نمیدهد چطور میتوان هنرجویی را قانع کرد که با سختی فراوان آموزش موسیقی ببیند و وقتی زمان بهرهبرداری از آموختههایشان رسید، محلی برای ارائه آن وجود نداشته باشد؟ تلویزیون و رادیو حتی یک روز بدون موسیقی قادر به ادامه فعالیت نیستند. حتی در ایام سوگواریهای مذهبی این موسیقی غمانگیز است که ساعتهای صداوسیما را پر میکند ولی این سازمان از نمایش دادن ساز و نوازنده پرهیز میکند.
او در ادامه اهمیت موسیقی در کشوری همچون ترکیه را مثال میزند و میگوید: در ترکیه موسیقی را در استایلهای مختلف میشنوید، از یک کافه گرفته که موسیقی جدی پخش میکند تا تلویزیون که بیش از شاید ۲۰۰ شبکه دارد و هر کدام از شبکهها ارکسترهای مخصوص خود را دارند و موسیقی را در کیفیت بالایی ارائه میدهند. ولی نمیتوان از ارکسترهای ایران که نوازندگان درآمد پایینی دارند، برنامه مشخصی برای اجرا و تمرین ندارند و شاید در ماه تنها یک اجرا داشته باشند، همین انتظار را داشت چون تا زمانی که تکرار و تمرین نباشد توانایی بالا نمیرود.
بابایی همچنین معتقد است که اگر به موسیقیدانهای ایرانی فرصت داده میشد و امکان فعالیت در فضاهای متفاوت را داشتند، برای ارائه کار خود به مجوز نیاز نداشتند و با شرایط دست و پا گیر اجاره سالن یا اجرای موسیقی به صورت آزاد رو به رو نبودند، موسیقی خود به خود رشد میکرد، حتی اگر حمایتی نمیشد.
کورش بابایی در ۱۷ سالگی با اردشیر کامکار آشنا شد و نزد او ردیف و تکنیکهای کمانچه را آموخت. بعد از حدود یک سال، اردشیر کامکار از او دعوت کرد تا در گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان در کنار او فعالیت کند. همکاری بابایی و مشکاتیان سالها ادامه داشت. او در ۲۳ سالگی همکاری با فرامز پایور را آغاز کرد و به طور موازی با هر دو گروه فعالیت و پروژهای موسیقی مستقل را دنبال میکرد.
او در سال ۲۰۱۸ گروه «بدون مرز» را با هدف تلفیق موسیقی سایر ملل ایجاد کرد.